Tuesday, May 30, 2006

یک ، جلوش تا بینهایت صفرها


یک عدد "یک " روی کاغذ بنویس
هر چقدر می تونی جلوی یک صفر بذار
صفحه ات که تمام شد ، صفحه دیگر بگیر
کاغذت که تمام شد کاغذ دیگربخر
دواتت که ته کشید دوات دیگه وردار
جوهرت که تمام شد جوهر دیگر بخر
وقتی دستت خسته شد
از دوستت خواهش کن که او صفر بذاره
دست او که خسته شد تو باز ادامه بده
تو که غذا می خوری او صفرها رو بذاره
وقتی تو صفر میگذاری او غذاشو بخوره
شب که میشه به نوبت بخوابین
تو صفر بزار او بخوابه
وقتی که او بیدار شد تو بخواب او صفر بذاره
پیر که شدین به بچه هاتون بگین کارتونو دنبال کنن
آخرهای عمرتان
وقتی دیگه پیر شدین
یک لحظه دست از کار بکشین
روز اول فقط 2 تا بچه بودین
فقط بلد بودین که صفر بذارین
حالا دو تا پیر شدین
فقط می تونین صفر بشمارین
...
خاک بودین خوراک شدین
لقمه ای در دهان بابا
لقمه ای در دهان مامان
ذره ای تو دل مامان
ذره ای تو پشت بابا
مامان و بابا با هم عروسی کردن
آن ذره و این ذره با هم یکی شدن
آن " یکی " تو شدی
تو دل مامان
...
فقط "یک" عدده
فقط "یکعدد " ه
شماره ستاره ها منظومه ها
زمین ها آسمان ها
شماره تمام چیزهای عالم
یک
جلوش تا
بی نهایت
صفرها
یکی هست
یکی نیست
غیر از خدا
هیچ چیز نیست
هیچ کس نیست

"شریعتی"

Saturday, May 27, 2006

مسخره است نه؟


و من همچنان همش دارم "دوره می کنم شب را و روز را

Friday, May 26, 2006

یه هندونه در باز

نه اینکه بد بودن با خوب بودنش رو بگم ها / فارغ از خوبی و بدی / روزهامون شده اند شبیه هم / گوش و ذهنمون پر شدن از خبرهای سیاسی / فرهنگی / اجتماعی / اقتصادی / ورزشی / ... / که همه شبیه هم و شبیه قبلیهاشون هستن/ حالا دیگه بدون باز کردن صفحه حوادث روزنامه ها هم می شه حدث زد با چه خبرهایی روبرو می شیم/ جنون گاوی رفت / جاشو داد به آنفولانزای مرغی / اونایی که قبلاً می گفتن کباب نخورید و اگه مجبورید جوجه کباب بخورید / حالامی گن جوجه کباب نحورید و اگه مجبورید کباب بخورید/ هنوز درباره موی کوتاه یا بلند و ژل دار ورزشکارا شوخی نوشته می شه و همچنین از رانندگان « عزیز » درخواست می شه تا با رعایت مقررات و صبر و آرامش ، سفرهای خوشی داشته باشن و از سفرهای غیرضروری درون شهری اجتناب کنن و اگر ماشینشون تک سرنشین هست سعی کنن که تک سرنشین نباشه و .../ و از همه بدتر هر سال کلی « بزرگان » می میرن ( نه فوت نمی کنن "می میرن " ) و ما هم هر سال آرزو می کنیم که ای کاش دیگه هیچ بزرگی نمیره / و هر سال هم تجربه نشنون می ده که احتمال وقوع این آرزوی ما زیاد نیست و به نظر می رسه مردن بزرگون عین مردن بقیه مردم (که « پشیزی » ارزش ندارن ) همچنان ادامه داشته باشه .../بهر حال باید مراقب و هوشیار باشیم / همه جا / همه وقت / مثلاً تا قبلاً فکر می کردیم فقط تو مکان خاصی مثل هواپیما باید مراقب و هوشیار بود اما « چرخش بی پروای زمین » به ما نشون داد که مراقبت و هوشیاری زمان و مکان نمی شناسه و بهتره همه جا ، حتی وقتی تو خونمون خوابیدیم هم مراقب باشیم / چون کافیه خونمون تو مسیر سقوط هواپیمایی / چیزی / ساخته شده باشه و تا این آخریه .../ کاریکاتور و / مانا و ... / اعتراض .../
دیشب فکر می کردم این نوشته تا اینجاش خوبه واسه یه پست جدید / بدون هیچ نتیجه گیری اخلاقی / اما من عاشق هپی اندم دیگه .../ واسه همین صبح زود از خواب بیدار شدم / تو آینه که دیدم خودمو / تلخی موقر موهای دستی نقره ای شده ام هم دیگه رفته بود / چون خوابم نمی آومد تصمیم گرفتم واسه قدم زدن برم پارک ( اگر چه هر روز واسه رفتن سر کار قدوم مبارک ما هی می گذره از این پارک / هی می گذره از این پارک ) پارک شلوغ بود و چمعیت زیادی اون وقت صبح تو پارک بودن / عده ای می دویدن / عده ای قدم می زدن / عده ای نرمش می کردن و عده ای راکت به دست و عرق کرده بدمینتون بازی می کردن / پسرا موقع والیبال توپا رو جوری پرتاب می کنن که عمداً ( استغفرا... ) بخوره به دختری و ... / .../ و بلند گوهای پارک هم هی اخبار صبحگاهی پخش می کردن/ اما اون جمعیت سرحالی که تو پارک بودن کاری به کار اخبار نداشتن و ورزششون رو می کردن / ... / یک دو سه چهار .../ یک دو سه چهار .../ واسه قدم زدن رفته بودم / ولی دیدم لابلای درخت های پارک در حال دویدنم / باید بیشتر به پارک برم / بیشتر از هر روز صبح / بهار پارک ها زیباتر می شن/فارغ از خوبی و بدی / روزهامون شده اند شبیه هم ؟/

Tuesday, May 23, 2006

« زمین و آسمان شایسته انسان نیست » *

سگ های پوشالی / فیلمی از سام پکین پا / بعد از 35 سال از ساخته شدنش تازه دیدمش / اونم چون تو نشریه محبوبم راجع بهش نوشته بود و من هم سفارش کردم بیارن واسم و ... / دیدمش امروز / یه وی - اچ - اس - با کیفیت پائین/ فیلم درباره اینه که دنیا مکان امنی برای آدم های سر به زیر نیست / درباره این که وقتی کسی با نگاه تمسخر آمیز و پوزخند به تو خیره شد / نگاهت را ندزد / کنار نکش / کوتاه نیا / اگر همون دفعه اول کوتاه بیای / اون وقت متجاوز ، به خنده و شیطنت های جزئی و مزاحمت های خفیف و سر به سر گذاشتن اکتفا نمی کنه / حریم خونه ات رو تسخیر می کنه / و در نهایت قصد جونت رو می کنه / فیلم همچنان درباره اینه که فاصله معصومیت و قساوت ناچیزه / که اگه موقعیت اقتضاء کنه هر آدم بی آزاری به دژخیمی تمام عیار تبدیل می شه / و چه بسا این وضعیت ، اقتضای ذاتی زندگی و دنیای ماست/ در هر حال مسأله اینه / هممون توانایی جنایت داریم / در ابعادی که تصورش را هم نمی تونیم بکنیم / فقط کافی است تو شرایطش قرار بگیریم / تا پرده از ظاهر آرام و بی آزارمون کنار بره / شاید واقعاً گاهی چاره ای جز سلاخی همدیگر نداریم / .../ .../.../ صحنه زیبایی تو فیلم هست / در نمای تار و محوی که صفحه پر میکروبی زیر میکروسکوپ جلوه می کند و در پی وضوح تصویر در می یابیم که نمای شهر کوچکی از بالاست
از لائو تزو فیلسوف چینی *

Friday, May 19, 2006

« در شهر خبری نیست »


از ستاره های خیالی نیز
این آسمان خالی
امشب
خالی خواهند ماند

Monday, May 15, 2006

sound barrier


بازم گلی به جمال امیر نادری

Thursday, May 11, 2006

... / مخفی / هاله / المیرا


خیال میکنین کجا بودیم / تو یه شعبه مک دونالد استاندارد در منهتن / یا دست کم تو پیتزا بوف شعبه تجریش / نه / ما تو باغ فین کاشان بودیم / یعنی تو باغ فین کاشان / هم / بودیم
اونوقتی که بارون می اومد / ما عین آدم انسان کف دستمونو که نگرفتیم زیر بارون / روسریمون شده بود حفاظ دوربین مردم / تا زیر آسمون بارونی باغ فین کژ و مژ نشه یه وقت / ولی قایمکی دستمونو کاسه کردیم تا یکی از قطره های ریز بارون که با وقفه فرود می آمد مال ما باشد/ آب روی حوض فین / هزاران هزار قطره / هزاران دایره از هزاران قطره باران بر سطح آب حوض / که انگار شعر چاپ نشده ای از سهراب سپهری بر آب بود/ وقتی رفتیم تو حمام / از درون حمام صدای حقیقت از پس همه دیوارهای سکوت و موانع تحریف پژواک می اومد / - راجع به این موانع تحریف یادم باشه یه روز توضیح بدم - /
...
اونجا ته حموم بود به خدا /عزت الدوله گفت : خون امیر فرش حمام شد / امیر نیمه جان شده بود / فراش باشی جرأت کرد و با چکمه آن قدر به پشتش زد که کمرش شکست / امیر بی جان به زمین افتاد /
...
اونجا ته باغ بود به خدا / پر از فینگیلیهایی که با جین ترکی و نایک مدل بازار سید اسماعیل شعرهای متال زمزمه می کنن و شماره می خوان ازت/ نه عین باغ ملک آیدین آغداشلو / یه باغ پاره پوره / تیغ تیغی / بدون بلبل / نه عین باغ ملک /
...
خوب حالاچقد می شه آقا ؟/... بیست تومن دیگه ...؟/ نه یکم طول کشید می شه بیست و پنج تومن / ... / من حواسم به یکم گفتنش بود / یکم به کسر ک / نه نه / به ریشهای چند روزه اش بود حواسم که نامنظم درآمده بود /
...
ساعت سه نصف شبه / کاش خوابم می برد / چه گندی زدم آخر سری / خسته ام و پاهام توی کفش باد کرده / چشم هام رو می بندم
...
در خانه آهسته باز می شود و حسی خوب مثل لحاف گرم و نرم کودکی روی بدن خسته ام می نشیند/ پشت این در ( یکی از درهای رحمت ) ، دنیا امن و آشنا در انتظارم است / دستهایی مهربان کوله ام را میگیرد / احساس آرامش می کنم / و – اتوبوس – با دنیای شلوغ و سخاوتهای بومی اش / با مسافرهای زرنگ و بازنده اش / با جدالهای مرسوم و خستگی هایش / با مهربانیهای هاله و المیرایش / با عداوتهای کودکانه الکی اش و آن بازی قدیمی ناتمام / از یادم می رود
...
این توصیفات مغشوش هیچکدومش مال خودم نیست / تابلویه دیگه بابا/

Thursday, May 04, 2006

...

Wednesday, May 03, 2006

سفر به چزابه

ام - پی - تری -ترین سفر کوچک من / شهر من / سبز / بارانی و همیشه مرطوب ... /پلیس راه / اتوبان ... – همدان/ بابا طاهر/ 80 کیلومتر تا غار علیصدر/ خرم آباد / بروجرد / اندیمشک / دزفول / شوش دانیال / اهواز / یه سرعتگیر حد فاصل خرمشهر – آبادان / اروند رود / فاو ... / لب مرز/ پشت خاکریز / خطر انفجار مین ... لطفاً از مسیر خارج نشوید/ شلمچه / باکری / هویزه / یادواره دکتر چمران / طلائیه / دهلاویه / چزابه / کرخه / جزیره مینو / سینما رکس آبادان / نخلستان / نیزار / هتل آزادی / پل جهان آرا / کارون / دو کوهه / دهلران / پل نادری / سایت 4 و 5/ فکه / پل سابله / دارخوین / جاده آبادان - ماهشهر / جاده وحدت / ذوالفقاریه / قاسمیه / بهمن شیر / پل بعثت / زید / .../.../ مفقود الاثر /شوش دانیال / دزفول / اندیمشک / بروجرد / خرم آباد / همدان / اتوبان ... / بارانی و همیشه مرطوب / سبز / شهر من /ام - پی - تری - ترین سفر کوچک من