افق روشن
روزی ما دوباره کبوترهای مانرا پیدا خواهیم کرد
و مهربانی دست زیبائی را خواهد گرفت
...
روزی که کمترین سرود
بوسه است
و هر انسان
برای هر انسان
برادری است
...
روزی که دیگر درهای خانه شان را نمی بندند
قفل
افسانه ئی است
و قلب
برای زندگی بس است
...
روزی که معنای هر سخن دوست داشتن است
تا تو به خاطر آخرین حرف
دنبال سخن نگردی
...
روزی که آهنگ هر حرفی زندگی است
تا من به خاطر آخرین شعر
رنج جست و جوی قافیه نبرم
...
روزی که هر لب ترانه ئی ست
تا کمترین سرود بوسه باشد
...
روزی که تو بیائی
برای همیشه بیائی
و مهربانی با زیبائی یکسان شود
...
روزی که ما دوباره برای کبوترهایمان دانه بریزیم
...
و من آن روز را انتظار می کشم
حتی روزی
که دیگر
و مهربانی دست زیبائی را خواهد گرفت
...
روزی که کمترین سرود
بوسه است
و هر انسان
برای هر انسان
برادری است
...
روزی که دیگر درهای خانه شان را نمی بندند
قفل
افسانه ئی است
و قلب
برای زندگی بس است
...
روزی که معنای هر سخن دوست داشتن است
تا تو به خاطر آخرین حرف
دنبال سخن نگردی
...
روزی که آهنگ هر حرفی زندگی است
تا من به خاطر آخرین شعر
رنج جست و جوی قافیه نبرم
...
روزی که هر لب ترانه ئی ست
تا کمترین سرود بوسه باشد
...
روزی که تو بیائی
برای همیشه بیائی
و مهربانی با زیبائی یکسان شود
...
روزی که ما دوباره برای کبوترهایمان دانه بریزیم
...
و من آن روز را انتظار می کشم
حتی روزی
که دیگر
نباشم
ا-ش
پیش می یاد خب
<< Home