Friday, June 09, 2006

و چه ساده است حساب دنیا

الا فیتز جرالد می خونه / و من به عکس تو نگاه می کنم / جای زخم پیشونیت تو این عکس پیدا نیست / چند سالت بود ؟ پنج سال ؟ شش سال ؟ / دویده بودی در رو باز کنی / پات گرفته بود به لبه آجر فرش و شیرجه بلندی شده بودی تو هوا / خونه تون که اومدم کله ات رو بسته بودن / می خندیدی
...
الا فیتز جرالد می خونه / و آدم رو بر ، ابری مخملی در یک زمان بی زمان پرواز می ده / تو رو تو این عکس تو اون جعبه تیره شوم روی دست می برن / دور تا دور شلوغه / آقایی که انگار خیلی حرفه ایه / چاق و کم مو / دهانشو باز کرده واسه خوندن نوحه / یه عکس از تو با نوار سیاهی گوشه اش تو دست مشایعان هست / تمام این بساط ظاهراً باید گواهی کنه به این که تو نیستی / تو یه جایی دور از این مسیر ( که دو تایی تا چشم باز کردیم و راه رفتن یاد گرفتیم با هم در اون به حرکت در اومدیم ) از رفتن باز ایستادی
...
الا فیتز جرالد می خونه / بازی که می کردیم اگه یادت باشه / تو یارگیریها که دو دسته می شدیم / وقتی تعدادمون طاق بود و یکی از دو گروه یه نفر کم می آورد یکی از افراد گروه می گفت : " باشه / یه یار هم توی دل من " یعنی یه نفر جای دو نفر حساب می شد و بازی می کرد / یادته تو اون دوران کشف و اعجاب / هر چیز قشنگی رو که می دیدیم / به عشق اون بود که با دیگری " تو با من و من با تو " در میون بذاریم / از رویش شکوفه ها تا کشف چشم های درشت خندان / وقتی می رفتیم مهمونی / می شستیم کنار پنجره ماشین / تو این ور / من اون ور / به هم می گفتیم / تو این ور خیابونو نگاه کن و من اون ور رو / هر کدوم یه چیز قشنگی دیدیم / همدیگر رو خبر کنیم / و چقدر چیز قشنگ تو راه بود /
...
تو رو تو اون جعبه تیره به هر کجا که می خوان ببرن / دستت تو دست من / سر شبی از شب های عید / تو یه خیابون قشنگ و غرقه در نور / یه واک من تو جیب من / یه هدفون تو گوش تو / یه هدفون تو گوش من
الا فیتز جرالد می خونه
It was written in the stars