Wednesday, June 14, 2006

هیچی بابا / همینجوری / قات زدم دیگه رسماً

هر آنچه ممکن نبوده
بودم
و هر آنچه بودم
دیگر
مرده ای بیش نیست
///
زده بودمش به دیوار یه روزی اینو/ یه شعر مشت از اوکتاویوپاز / از اون شعرا که آدمو متحول می کنه / برای بار نمی دونم چندم می خونمش و یاد یاسمن می افتم / چند ساله ندیدمش ؟ / اصلاً چند بار فقط دیدمش ؟ / دیشب باهاش حرف زدم / شاید واسه همین یاد این شعر افتادم / دیگه به زور فارسی حرف می زنه / می گه این جا هم مراقبت هستن که کجا می ری / با کی حرف می زنی و به چی فکر می کنی / هوای ابری اینجا / با این دوربین های لعنتی
...
روباه گفت : زندگی یکنواختی دارم / من مرغها رو شکار می کنم / آدم ها مرا / همه مرغ ها عین هم اند / همه آدم ها هم عین هم اند / این وضع یه خورده خلقم رو تنگ می کنه / اما اگه تو منو اهلی کنی انگار که زندگیم را چراغان کرده باشی / آن وقت صدای پایی را می شناسم که با هر صدای پای دیگری فرق می کند / صدای پای دیگران مرا وادار می کند تو هفت تا سوراخ قایم بشوم اما صدای پای تو مثل نغمه ای مرا از اتاق می کشد بیرون
///
امروز رفته بودم نمره هامو بگیرم و ضمناً واسه یه دوست کتاب شازده کوچولو رو بخرم / به جبران زحمتی که برایم متحمل شد / خانمی که یه نسخه از کتابو دست من دید کنجکاو شد و پرسید این کتاب چیه ؟/ مال بچه های چه سنیه ؟/ نزدیک بود با همون کتاب بکوبم تو سرش
...
گفتند حضرت عزت را دوست می داری ؟ گفت دارم / گفتند شیطان را دشمن داری ؟ گفت نه / گفتند چرا ؟ گفت از محبت رحمان پروای عداوت شیطان ندارم / گفتند تو او را که می پرستی می بینی ؟ گفت اگر ندیدمی ، نپرستیدمی
///
اینم از تذکره الاولیاء عطار نیشابوری / فقط همین قدر خوندم ازش که نوشتم
...
چیه ؟ / میگین این همه اظهار فضل واسه به رخ کشیدن چیه ؟ هیچ چی بابا چهار تا کتاب خونده ام / نه همشو / فقط چند خطشو / خوب گناه من چیه که اونا رو ننوشتم / فقط چون الان دچار یبوست قلم شدم دارم به دموکرات ترین شیوه ممکن توصیه می کنم خوندنشون رو به شما / تا هم تو لذتی که از خوندنشون بردم ( حالا در حد چند خط) شریکتون کنم هم این فراخی جان و جسمم رو توجیه کنم / خلاص
...
متوجه هستین؟ / یه ربعه داریم بحث می کنیم ( یه طرفه البته )/ بدون اینکه با هم حرف زده باشیم
///
سگ سفید / رومن گاری / شرمنده دیگه / بای بای