Thursday, August 31, 2006

" for you and for me "

آخرین باری که به صورت همسرت نگاه کردی کی بود ؟
به صورت کودک ات , مادرت ؟
راستی آخرین باری که به همسرت گفتی دوستت دارم کی بود ؟
آخرین باری که عمیقاً به چهره خودت نگاه کردی کی بود ؟
نه آن وقت که ریش می تراشیدی یا صورت ات را می شستی یا سایه چشم می مالیدی
وقتی در یک لحظه پر از آرامش فقط به خودت نگاه کردی , کی بود ؟


... با وجود پرولاپس و گشادی دریچه میترال نمی دونم چرا دلم تنگه *

Thursday, August 24, 2006

...


اگر عشق نبود
هر گز هیچ آدمیزاده را
تاب سفری این چنین
!نبود
شاملو

Wednesday, August 23, 2006

باغ


سر کلاس و در بین همکلاسی ها نشسته ام
کنار پنجره
و آن طرف پنجره , جوری که در ماشین باشیم
منظره چمن و برنجزار ها در گذر است
دورتر , دیوار باغی است
که از بالایش بساط چرخ و فلک پیداست
این منظره باغ و چمن , انگار که زمینه سیزده بدر باشد
که کپه کپه آدم ها دور سفره های سفید نشسته اند
و دورشان بچه ها می دوند و بازی می کنند
...
هم کلاس من , پا به پای پنجره
که با حرکتی آرام در گذر است می دود
رویش به من است و لبخند می زند
و انگار اشاره می کند نزد او بروم
یک لحظه بعد
از لب پنجره پائین پریده ام
و حالا
دوتایی
با پای برهنه
بر چمن های خیس
در کنار هم می دویم
...
از پنجره پشت سر
می شنوم که حاضر غایب می کنند
بعد از
او
اسم مرا صدا می زنند
بر می گردم
: و با شادی می گویم
!غایب

Sunday, August 20, 2006

...101

مهمانها دارند بین خودشان حرف می زنند
و من
مبهوت
که چرا کسی صدای باغ های خرم بچگیهایم را نمی شنود
حالا دیگر کمی ( فقط کمی ) از عطر او را گرفته ام
و آکنده از آهنگ های قشنگ و از مهربانی هستم
گنجینه ای هستم از لطیف ترین تصویرهای برگزیده صحنه های عاشقانه همه فیلم ها
و همه شعرهایی که گرداگرد بناگوش سروده شده اند
و یک آدم خوبی شده ام که...
کاش حال بهتری هم داشتم

Monday, August 14, 2006

...

... فعلاً

Thursday, August 10, 2006

صبح و ظهر و قبل از خواب ... مسواک بزن ... مسواک


تابستان هفتاد و سه
این چند ساله هر وقت اومده ام مطب دندونپزشکی نتونسته ام ذهنم رو به بند بکشم تا فلاش بک نکنه به تابستان 73/که دکتر اولی گفت دندونات باید ارتودنسی بشه / بعدش یه سالی می رفتم پیش دکتر بهرمان / بعدش سه سالی پیش دکتر صفویه و چه و چه / اولی فقط گفته بود مراقبت و نگفته بود حین ارتودنسی لثه و دندون آسیب پذیر تر می شه و مراقبت هم نه یعنی سه بار مسواک در روز بلکه ده بار / حقش نیست سیل ناسزا نثارش کنم ؟/ اولی رو می گم که یا حاذق نبود یا فارسی اش خوب نبود یا بی توجه بود یا هر سه بود / که بود و نگفت آسیب پذیر تر می شه و حاصلش شش سال دوندگی بوده با درد و هزینه سنگین
تابستان نود و سه
می رم دندونپزشکی که دندون بکارم / ایمپلنت / لثه رو می شکافند / تو حاشیه استیل چراغ اطاق عمل که مثل آینه است دقیقاً دیده ام که لثه رو می شکافند / استخوان رو سوراخ میکنن / با دریل / پیچ رو ( دقیقاً پیچه ) با پیچ گوشتی می چرخونن تو سوراخ تا فرو بره و بشه پایه دندون/ ... / و حالا که عکس دهانمو نگا می کنم تو فک پایین هشت تا پیچ هست / آدم آهنی / هشت تا پیچ / پایه شونزده تا دندون/ و این آخرین مرحله است / تا یکی دو روز دیگه کار تموم می شه / تموم می شه واقعاً؟
...
صدای مته / از دهانم خرده های دندون شکسته بیرون می ریزه و پیچ ومهره و قالب و چرک و خون ... حالا که آخرین مرحله است / حالا که می خوام دردها رو فراموش کنم و یه نفس راحت بکشم / درست در آستانه بهاری شدن دندونا / آخرین رادیوگرافی نشون می ده که یکی از ایمپلنت های مرحله اول وضعش خرابه / استخوان تحلیل رفته و ... / باز جراحی لازم است و ترمیم
...
...
پدر بزرگ در آستانه دهه چهارم عمرش بعد از اولین شب بی خوابی دندون درد / همه رو سپرد به کلبتین دندون پزشک و باقی عمرو با دندون عاریه سر کرد
دندون عاریه دندون عاریه است دیگه / دندون خودت نیست / معایب و مشکلات خودشم داره ولی سالها رنج و گرفتاری نداره / .../ پدر بزرگ کم طاقت تر بود یا من؟ او واقع بین تر بود یا من ؟ او به ترمیم و اصلاح دندوناش دل نبست و من دل بستم و تحمل کردم

Sunday, August 06, 2006

شما مرا نمی شناسید

من هم در قحطسالی عشق"
پدرم
"را نشناختم