... آینه قدی چوبی
کلیه حقوق مادی و معنوی این متن برای نویسنده محفوظ است
رفتم جلوی آینه وایسادم/ چقد این چهره آشناست / آینه قدی / نمی دونم چند سال پیش / چند وقت پیش بود که با هم از جلو یه نجاری عبور کردیم و من گفتم : چقد آینه قدی چوبی قشنگه
و چند روز بعد با یک بسته بزرگ به دیدارم اومد : یه آینه قدی چوبی
بارون می بارید اون روز / بارون شدیدی بود
...
چند ساعت بعد زنگ زد که : میای بریم پیاده روی؟
!گفتم : آخه با این بارون شدید؟ خیس می شیم که
گفت : بی خیال , بعدشم یه سرما خوردگیه کوچیک و سوپ و دارو
ساعتها راه رفتیم / راه رفتیم / راه رفتیم / اما او هیچی نگفت
!آخر سری گفتم : فقط می خواستی منو مریض کنی ؟ که هیچی هم نگی ؟ بی انصاف
! باز هیچی نگفت
نزدیکای خونه که بودیم گفت : اگه یه روز ازت بخوام باهام زندگی کنی چی می گی؟
خنده ام گرفت / خندیدم / در حد مرگ گفتم : این خواستگاری بود؟
هر چی می خوای اسمشو بزار/ چی کار می کنی ؟ -
حالا که خیس شدیم / بزار سرما خوردگیمون خوب شد میگم بهت -
( خندید ) باشه پس هر وقت خوب شدی خبرم کن -
برگشتم خونه / تا چند روز بارون بارید / و ... / بارید
مریض نشدم / فقط یه کم گلو درد
...
یه هفته شد / هیچ خبری نشد
بارون هم قطع نشد
...
از پله ها بالا می رم / می رسم پشت در اتاقش
بیا تو -
( چه صدای گرفته ای ) مریض شدی ؟ ( کنارش میشینم ) / من مریض نشدم / فقط یه کم گلو درد / اما تو انگاری... ( هیچی / هیچی نگفت / انگاری خیلی حرف داشته باشه / اما نخواد بگه ) بعد چند ساعت گفت : -
برو -
... اومده بودم جواب اون سوالت رو بدم / همون سوالی -
برو / نمی خوام جواب بدی -
آخه ... -
می گم برو -
کجا برم ؟ تو خودت گفته بودی ... -
می گم برو ... فراموش کن ... سوالم رو پس می گیرم ... برو دیگه -
...
هاج و واج مانده بود و نگاهش می کرد / هیچ نگفت / آرام و به سختی تکانی به خودش داد / از اتاق آمد بیرون / در باران راه رفت و رفت / به خانه بر نگشت / بعد از چند سال بود ؟/ بعد از چند سال دیگر نخواست با او باشد ؟ / چرا آن سوال را پرسیده بود؟/ همان طور رفت
...
... برگشم خونه / افتادم رو تخت / مریض شدم / چند هفته / بدون دارو / بدون سوپ / خودم خوب شدم / تنها/ ... / خیلی تنها
... این آینه قدی چوبی همین طور اینجا مونده و منتظر هیچ اتفاقی نیست / نمی دونم چند وقت شده / اما بیرون داره بارون شدیدی می باره
هاله
رفتم جلوی آینه وایسادم/ چقد این چهره آشناست / آینه قدی / نمی دونم چند سال پیش / چند وقت پیش بود که با هم از جلو یه نجاری عبور کردیم و من گفتم : چقد آینه قدی چوبی قشنگه
و چند روز بعد با یک بسته بزرگ به دیدارم اومد : یه آینه قدی چوبی
بارون می بارید اون روز / بارون شدیدی بود
...
چند ساعت بعد زنگ زد که : میای بریم پیاده روی؟
!گفتم : آخه با این بارون شدید؟ خیس می شیم که
گفت : بی خیال , بعدشم یه سرما خوردگیه کوچیک و سوپ و دارو
ساعتها راه رفتیم / راه رفتیم / راه رفتیم / اما او هیچی نگفت
!آخر سری گفتم : فقط می خواستی منو مریض کنی ؟ که هیچی هم نگی ؟ بی انصاف
! باز هیچی نگفت
نزدیکای خونه که بودیم گفت : اگه یه روز ازت بخوام باهام زندگی کنی چی می گی؟
خنده ام گرفت / خندیدم / در حد مرگ گفتم : این خواستگاری بود؟
هر چی می خوای اسمشو بزار/ چی کار می کنی ؟ -
حالا که خیس شدیم / بزار سرما خوردگیمون خوب شد میگم بهت -
( خندید ) باشه پس هر وقت خوب شدی خبرم کن -
برگشتم خونه / تا چند روز بارون بارید / و ... / بارید
مریض نشدم / فقط یه کم گلو درد
...
یه هفته شد / هیچ خبری نشد
بارون هم قطع نشد
...
از پله ها بالا می رم / می رسم پشت در اتاقش
بیا تو -
( چه صدای گرفته ای ) مریض شدی ؟ ( کنارش میشینم ) / من مریض نشدم / فقط یه کم گلو درد / اما تو انگاری... ( هیچی / هیچی نگفت / انگاری خیلی حرف داشته باشه / اما نخواد بگه ) بعد چند ساعت گفت : -
برو -
... اومده بودم جواب اون سوالت رو بدم / همون سوالی -
برو / نمی خوام جواب بدی -
آخه ... -
می گم برو -
کجا برم ؟ تو خودت گفته بودی ... -
می گم برو ... فراموش کن ... سوالم رو پس می گیرم ... برو دیگه -
...
هاج و واج مانده بود و نگاهش می کرد / هیچ نگفت / آرام و به سختی تکانی به خودش داد / از اتاق آمد بیرون / در باران راه رفت و رفت / به خانه بر نگشت / بعد از چند سال بود ؟/ بعد از چند سال دیگر نخواست با او باشد ؟ / چرا آن سوال را پرسیده بود؟/ همان طور رفت
...
... برگشم خونه / افتادم رو تخت / مریض شدم / چند هفته / بدون دارو / بدون سوپ / خودم خوب شدم / تنها/ ... / خیلی تنها
... این آینه قدی چوبی همین طور اینجا مونده و منتظر هیچ اتفاقی نیست / نمی دونم چند وقت شده / اما بیرون داره بارون شدیدی می باره
هاله
<< Home