Saturday, February 18, 2006

سلام

سین گفت : من تا این توریست های آلمانی از باغ نرن بیرون ، حس هنری بهم دست نمی ده...
من دلم دو تا عاشق شهرستونی می خواد ، نه این تور آلمانی منظم
ژ بلند شد ، دست هاش رو دو طرف دهانش لوله کرد و داد زد ( به آلمانی داد زد ): سلام ، حالتون چطوره؟
سه زن میانسال ، پنج زن مسن ، چهار مرد کاملاً مسن و خانمی حدوداً 45 ساله – که راهنمای ایرانی تور بود –
و لب حوض پشت به ما ایستاده بودن و توی حوض زل زده بودن چرخیدن سمت ما و به ما زل زدن... هیچی نگفتن ...
ژ دوباره داد زد ( به آلمانی داد زد ) : سلام ، حالتون چطوره ؟
راهنمای تور به اعضای تور چیزی گفت . تور دوباره زل زد به کف حوض...
ژ دوباره داد زد ( به آلمانی داد زد ) : سلام ، حالتون چطوره ؟
تور چرخید سمت ما . راهنمای تور آمد طرف ما .
گفت : چرا داد می زنین خانم . خوب نیست . قشنگ نیست.
ژ گفت : احوال پرسی می کردم.
گفت : به چه زبانی ؟
ژ گفت : آلمانی .
گفت : اینا آلمانی نیستن ، ایرلندی هستن.
ژ گفت : دوستم گفت آلمانی هستن.
گفت : آلمانی نیستن . شمام لطفاً داد نزن. خوب نیست ، قشنگ نیست.
ژ گفت : دوستم گفت آلمانین . منم احوالپرسی کردم . خیال کردم خوب هست ، قشنگ هست.
راهنمای تور گفت : آلمانی نیستن ، ایرلندین. بعدشم اینا احوال پرسی نمی کنن. تو ایرلند و حتی آلمان مردم سلام نمی کنن عزیزم . وقتشون رو هدر نمی دن.
ژ گفت : نمی دونستم ببخشید . خیال کردم خوب هست ، قشنگ هست.
راهنمای تور رفت سمت تور که دوباره به ته حوض زل زده بودن. ژ نشست بر نیمکت . سین گفت : تو داری بازم حرص می خوری ژ . می دونم اما آلمانی ها خیلی شبیه ایرلندی ها هستن . عیب از اوناست.
ژ گفت ( آشکارا حرص می خورد ) : چینی ها شبیه ژاپنی ها هستن . همه سیاهپوستها آفریقایی هستن . هندی ها شبیه پاکستانیها هستن . پاکستانیها شبیه افغانیها هستن . افغان ها شبیه تاجیکها هستن . تاجیک ها شبیه ما هستن...
پست مدرن مثل پیتزا سبزیجات ... مدرنیسم مثل بیف استروگانف ... رئالیسم مثل استیک ... رمانتیسم ...